اینجا تو چقدر رواج داری ای کوچک بزرگ!


اینجا تو چقدر رواج داری ای کوچک بزرگ!

اشاره:

آنهایی که در وادی «فرهنگ عامه» تالش سیر می کنند وبا آداب و رسوم تالشی دنیای سحر انگیزی برای خود خلق می کنند حتمن مقالات پر مغز قربان صحرایی چاله سرایی  را به یاد دارند.از این نویسنده ی شهیر تالش در طول این سال ها مقالات بیشماری در جراید گوناگون ، وبلاگ ها و سایت ها برای زنده نگهداشتن تالش منتشر شده است .قلم وی نیز به یقین یکی از افتخارات تالش است.جا دارد خوانندگان در اشتراک مساعی از این نوشته ی پر ارزش بی خبر نمانند. اگرچه در ردیف باز پخش ها قرار می گیرد اما هر لحظه تازه و تازه تر به نظر می رسد.این عزیزتالش مان در هرگوشه ای از ایران نازنین مان که باشد همیشه پویا و شاداب و در کنارش با قلم شیوا و همیشگی اش تالش را سرزنده معرفی نماید کما اینکه در این یادداشت، احساس بلند و ظریفش را در ویترین دید عموم گذاشته و مانیز با طراوت آن دوباره با اندکی تلخیص به نظاره اش می نشینیم :

***

اينجا «اَلاشِستان»1 است، با قامت‌هاي قيام کرده

دوره «گَرمِشَه وا»2 سپري شده، برگي بر راشي نيست

بادي سرد و سوز مي‌وزد، از سمت «اسکله»3

گويي صداي خشن سرخ‌پوشان4 است که بدين سو، زوزه مي‌کشد

نهيب قُلدر5  هم شنيده مي‌شود، از «پُل منجيل»

اما اينجا «ماسوله»‌ است، حومه «فومنات»

مردي «شِکَه‌پوش»6 مي‌آيد، «باشْلَق»7 به دوش

و «چَموش»8 را گره زده است به «پاتاوَه»9

«چَنگيلَه»ای10 در کار نيست، اما «گيرَوِه»اش11 رنگين است

يادگاری است از «مَشتَه گيريَه‌ناز»12

«چَرَه»13 را «کَبلا تَـمَـز»14 آورده بود

«مَشتَه نازَقَه»15 از «بورچِمَه کاوی»16 پشم چيد، با دست سيادتش

نَخَش را «گلنجَه بي‌بي»17 رِشْت18، با عشق به آزادگي

و «جواهرخانم»19 به پايش کرد، روز عسل

اينک «پَمْچالَه گُل»20 پژمرده، بر پاي اين گيله‌مرد

روي پنجه‌ي پا، راه مي‌رود با قامت تنومندش

سينه‌کش «مولومَه بَند»21 را طي مي‌کند، با گام‌هاي بلندي

«جيرَپِرَه» و «کَفاسوئَه»22 برايش هموار است، همچون «نَرَه ‌بَند»23

شايد آن‌سوی اين ديار، بيابد ياوري را

ديگر غريب و بي‌کس افتاده اين آزاده‌مرد

«غلامعلي بابا»24 رفته است،

هماني «که خود آسان بشد و کار وي را مشکل کرد»25

«نعمت‌خان» هم که پر کشيد، سياه‌پوش شد «آليان»26

بر «پَرَچِلَه»27 خانه «مَشتي عليشاه»28 پرچم سوگ نصب است ...

اينک غريب و بي‌کس است، اين گيله‌مرد تنها

وزش طوفان، سهمگين است و ناجوانمردانه ...

از «اولَسَبِلَنگا» مي‌گذرد، «سوئَه چالَه» را نيز

و «نَمْنَه پِشت» را رد مي‌کند29 ...

هيچ قزاق و سرخ‌پوشي حريفش نشد

حتّي قلدر با بريگاد و کبکبه‌اش

امّا اين طوفان و «بوران»30 پيامي دارد

ديگر رمقي نمانده است

«خزر» موج مي‌زند در آن «کاسَه چِمون»31

«گائوک»32 در جا مي‌زند و بر جاي مي‌ماند

زانوان گيلِه‌مرد سست مي‌گردد

«پَمْچالَه گلِ» «گيرَوِه»اش33 ساعتي است يخ زده،

اما «مبارک با»يش34 آشکار است

و اين اولين تبريک است به پهلوانِ قهرمانِ عرصه تاريکی

تسبيح تربت سالار کربلا يخ مي‌زند بر دستش

و بر نگين انگشترش قنديل «فُرات» است آويزان

... و ساعتي بعد سفيدي برف رنگ فلق مي‌گيرد از خون شهيد

و محاسن بلندش را خضاب مي‌بندد‌

يا للعجب! اينجاست که خون، حنا مي‌شود!

اين چنين بود كه «اَلالَه پِشْتَه»35 متولد شد

راستی! چقدر تو رواج داری در گستره «اَلاشِستان» ايران، ای «کوچک» بزرگ!!

معانی فارسی کلمات تالشی :

1- درخت جنگلي راش، راشستان. اين درخت بومي تنومند، قامتي افراشته همچون سرو دارد و در فرهنگ شفاهي تالشان، كم و بيش كاربرد و جايگاه سرو در فرهنگ فارسي را دارد.

2- باد گرم پاييزي، يكي از بادهاي موسمي گيلان‌زمين كه برگ‌ريزان را تسريع مي‌كند.

3- كنايه از بندر انزلي.

4- ارتش سرخ روسيه تزاري.

5- كنايه از رضاخان ميرپنج، استبداد داخلي و عامل مستبد سرسپرده انگليس.

6- كُت و بالاپوش مردانه تهيه شده از پشم گوسفند.

7- ردا و شنل تالشي مردانه تهيه شده از پشم گوسفند.

8- پاي‌افزار، كفش سنتي چرمي مخصوص تالشان و گيلكان در عصر مشروطيت و قاجار و قبل از آن.

9- نوعي ساق مردانه بافته شده از پشم گوسفند.

10- دستكش محلي بافته شده از پشم گوسفند.

11- جوراب محلي بافته شده از پشم گوسفند.

12- نام زن تالشي قديم كه با پيشوند «مشهدي» متبرك شده.

13- دوك نخ ريسي تالشي.

14- كربلايي تَـمَز، نامي قديمي و مردانه در تالش.

15- مشهدي سيد نازآقا، نامي مردانه و سيّد قديمي در تالش.

16- گوسفند جوان با پشم سفيد و چشم بور.

17- عمه گلنجه، نام زن تالشي قديمي.

18- ريسيد، بافت.

19- همسر ميرزا كوچك‌خان جنگلي.

20- گل پامچال، در اينجا نقش و طرحي است بر جوراب محلی تالشی.

21- قله شاه معلم بين ماسال و ماسوله در استان گيلان.

22- به ترتيب سربالايي و سرازيري.

23- اسم مكاني هموار و مستقيم در مراتع تالش.

24- غلامعلي بابا ماسوله‌اي، نام يكي از فرماندهان ميرزاكوچك جنگلي كه در جنگ ييلاق «سيفي» شاندرمن شهيد شد.

25- اشاره به مصرعي از حافظ كه ميرزا در سوگ‌نامه شهادت غلامعلي بابا نوشت.

26- نعمت الله ‌خان آلياني، از آخرين نفراتي كه همراه ميرزا بود و قبل از رسيدن به قله كوه به شهادت رسيد.

27- دامنه و حاشيه باران‌گير خانه.

28- مَشتي عليشاه چومثقالي، يكي از ياران ميرزاكوچك‌خان جنگلي.

29- نام سه ييلاق در ماسال گيلان كه ميرزا از آنان عبور كرد تا به سمت روستاي گيلوان در حومه خلخال برود.

30- كُلاك و برف و باران شديد.

31- كنايه از چشمان زاغ ميرزاكوچك‌خان.

32- گائوك آلماني كه ظاهراً ميرزا وي را هوشنگ صدا مي‌كرد، آخرين نفري كه همراه سردار جنگل بود.

33- نقش و طرح گل پامچال در جورابش.

34- اينجا يكي از نقوشي است سنتي بر جوراب‌هاي محلي تالشي.

35- مشهد و محل شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي كه به «اَلالَه پِشتَه» موسوم گشت. به معني آلاله زار، لاله‌زار. البته در فصل بهار اين نقطه از ييلاقات ماسال، از لاله‌ها و شقايق‌های خونرنگ و زيبايي پُر مي‌شود كه بسيار ديدنی، تماشايي و رؤيايی است.

 

 

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: